دکوپاژ یک غزل-سکانس از حافظ

زلف آشفته 

[زلف آشفته و                                     
             خوی کرده و                    
                     خندان لب و
                                              مست]
[پیرهن چاک و                                    
      غزل خوان و     
                                 صراحی در دست]
[نرگسش عربده جوی و                         
                          لبش افسوس کنان]
[نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست]
[سر فراگوش من آورد و به آواز حزین گفت:]

ای عاشق دیرینه ی من خوابت هست...

داخلی/شب/یک اتاق معمولی/حرکت شناور دوربین از بالا به پایین/نور صحنه بین نور آبی شب و رگه هایی از هاله ی شیری مهتاب دل دل میکند/بازیگر نقش اول (و آخر) آرام و حیران کننده با حرکتی زیرپوستی وارد صحنه میشود/طیفی سبز موج میزند/نرم نرمک به سیاهی لشکر به خواب فرو رفته نزدیک میشود/موسیقی متن آرام فید این میشود/هارمونی صدای ساز زهی افتان و خیزان به گوشه ی روح الارواح میزند/حرکت نرم دوربین حول محور صحنه به سمت راست/چند لحظه سکوت/زمزمه ای انسانی-روحانی از کلمات/سکوت/کات!

تا 2014

ممدمایلی 

به شخصه خیالم راحت شد. رسما خیال همه رو راحت کردند.
ایشالا جام جهانی ۲۰۱۴

پ.ن۱: سرمربی تیم ملی فوتبال بعد از کلی رایزنی انتخاب شد.

پ.ن۲: یک عکس همین جوری!

ما همه خوابیم

ما همه خوابیم 

 کار سختی نیست انتخاب یک فیلم سینمایی تازه اکران در سینمای ما برای دیدن. حتی اگر اکران نوروزی و به قولی گل اکران باشه. سخت نیست چون دست آدم برای انتخاب باز نیست که واسه چند تا فیلم جذاب که منتظرش بوده کلنجار بره که کدوم رو اول ببینه تو کدوم سالن. اکران نوروزی امسال بعد از گیرکردن عجیب فیلم "درباره الی..." اصغر فرهادی در گلوی اکران٬ محدود میشه به "سوپراستار" تهمینه میلانی٬ "ما همه خوابیم" بهرام بیضایی و "اخراجیها۲".
تو این خلوتی های رویایی تهران در این ایام٬ از جلوی سینماهایی که اخراجیها۲ رو اکران کردن بگذرید صف گیشه  از اینجاست تا اونجا! فرقی نمیکنه سانس ۱۰ صبح باشه یا ۱ نصف شب. از اونجایی که این آبجی ما با شعار عدم حمایت معنوی از آثار غیرفاخر٬ به هیچ وجه آبش با آقای ده نمکی توی یک جوب نمیره موفق نشدیم دست خانواده رو بگیریم و یکی دو ساعت رو به خوشحالی سپری کنیم!
گزینه ی وسوسه کننده بین سوپراستار و ماهمه خوابیم البته "ما همه خوابیم" بود که یک سانس ظهر٬ تنهایی در یک سالن نیمه پر نصیب ما شد.
قبل از دیدن هر فیلمی از خوندن نقد و بررسی درباره اش به شدت پرهیز میکنم. از این فیلم موقع جشنواره تنها تعریف هایی از بازی حسام نواب صفوی شنیده بودم که چقدر ریسک کرده که خودش و ستاره های فیلمهای موسوم به بدنه رو هجو کرده.
اگر بخوام نظرم رو به صورت خلاصه درباره فیلم بگم: تیتراژ ابتدای فیلم معرکه است. همین! باقی فیلم به شدت بوی تسویه حساب میده. از تسویه حساب با تهیه کنندگان سینما بگیرید تا تماشاچی ها و مردم. صحنه ای که مجید مظفری پشت دوربین درحال گاز زدن موز و مشغول سوا کردن شیرینی دانمارکی به دقت روی اجرای صحنه دقت دارد و سکانسی که مشتریهای رستوران با تلاش مذبوحانه ای سعی دارند از بازیگران کنار گذاشته شده ی فیلم امضا بگیرند و چیلیک چیلیک فلاش موبایل هایشان بر حالت تهوع سرمایه های هنری کشور می افزاید٬ خیلی تو ذوق میزند که "چرا ما همه خوابیم؟" و تا کی باید استاد هفت سال هفت سال تاوان ما را بدهد.
گویا ایده ی فیلم برمیگرده به سال گذشته که آقای بیضایی سرساخت فیلم "لبه پرتگاه" با تهیه کننده اختلاف پیدا میکنه و به سرانجام نمیرسه و یکساله این فیلم نوشته و ساخته میشه.
فیلم فضای سینمای دهه ی شصت رو داره که کاریکاتوری در قالب زمان حال گنجانده شده. البته ظرافت هنری و تسلط آقای بیضایی بر کارشون کمک میکنه که درهای خروج سالن تا آخر سانس به ندرت باز بشه ولی فیلم جوری نبود که بیرون از سالن غیر از احساس سرزنش٬ از فیلم چیز دیگه ای به یادگار ببری. و تصویر کلوزآپ خانم مژده شمسایی همسر استاد بیضایی! از بس در طول فیلم رویش کادر کلوز بسته شده.

سینما بغلی هنوز هم صف اخراجیها۲ تکون نخورده که بیشتر هم کش اومده. از دوستانی که با علاقه دیده بودند پرسیدم میگن به نسبت شاهکار اولی(!) حرفی برای گفتن نداره. فقط جاهایی که اکبرعبدی اینا هستن و تیکه میندازن دیدنیه.
به نظر من این فیلم شاد و شنگول و این فیلم تلخ و سیاه هیچ کدوم دوای درد سینمای ما نیست.