برای طبقه وسطی ها
(۱) در بحث انتخاب دوجور انتخاب داریم. بین چند گزینه یا انتخاب میکنیم کدام را میخواهیم یا از کنار گذاشتن آنهایی که نمی خواهیم به نتیجه میرسیم. مطمئنا روش اول انتخاب، پخته تر است چون از روی شناخت است و نتیجه ی آن از کنار گذاشتن چاله ها و برگزیدن احتمالا چاه سرپوشیده بهتر خواهد بود.
روش دوم انتخاب در دوره های انتخابات مردم احساساتی ایران نقش تاثیر گذاری دارد. انتخابی که به معنی "نه" گفتن به دیگری است. نتایج شگفت آور بعضی از دوره های انتخابات از این "نه" گفتن نشات میگیرد. مثل دوم خرداد ۷۶ یا سوم تیر ۸۴. حتی افت رای دوره ی دوم آقای خاتمی هم به معنی حمایت از برنامه ی رقیب نیست، مخالفت با روش چهارساله دولت است. این نکته هم قابل ذکر است که هرچه انتخاب مردم در انتخابات به سمت تاییدی شدن برود و نه نفی رقیب، نشان می دهد بلوغ سیاسی مردم به رشد بهتری رسیده است.
(۲) تجربه نشان داده، میشود روی آرای نفی کننده به عنوان برگ برنده نتیجه انتخابات حساب باز کرد. چنان که در انتخابات اخیر حامیان دو کاندیدای رقیب یکی با پرونده سازی و دیگری با تهیه مستندات سعی کردند نتیجه انتخابات غیرقابل پیش بینی را از به نفع خود برگردانند. از آنجا که تحلیل گران از نارضایتی شدید بخشی از مردم در مقابل رضایت نسبی بخشی دیگر که از عملکرد ۴ ساله ی دولت نهم ریشه میگیرد خبر میدادند حامیان دولت سعی کردند برای نفی رقیب خوش سابقه عامل نفی پیدا کنند تا از استراتژی نفی رقیب بی بهره نمانند. به میان آوردن اسم آیت الله هاشمی و پله قرار دادن ایشان به تجربه ی دوره ی قبل هم از این نوع جلب رای بود.
(۳) به اذعان تحلیلگران دو طرف، عملکرد دولت نهم خود بهترین عامل برای هموار کردن راه انتخابات برای هر رقیبی که میخواست به صحنه بیاید به حساب می آمد. بخش بزرگی از مردم که شامل اکثریت طبقه ی متوسط جامعه می شود به شدت اعلام نارضایتی میکردند. دلایل این عدم رضایت قابل بررسی است. عملکرد دولت نهم در برنامه ریزی و اجرا به شدت لنگ میزند. سیاست های اقتصادی علی رغم آمارهای خوشگل آه از نهاد مردم درآورده. تورم ۲۵.۴ درصدی در پایان دوره غیرقابل حاشاست. عدم صداقت و برخوردهای ریاکارانه دولتمردان از رده های بالا تا پایین توی ذوق مردم میزند. ماجراجویی های سیاست خارجی و الی آخر که اظهر من الشمس است.
(۴) انتخاباتی عجیب برگزار شد و نتیجه ای شوک آور را جلوی چشم مردم گذاشتند. در این انتخابات از مردمی لااقل به زعم خودشان ۱۳ میلیون و البته یه کم(!) بیشتر، "نه!" ای محکم به ادامه کار دولت شنیده شد. "نه" محکم همراه با تردیدهای بدون پاسخ و نادیده گرفته شده، رسید به آنجا که از جان هم مایه میگذارند. این بار چپ و راست و گردانندگان پروژه انتخابات با شوک بزرگی از طرف مردم روبرو شدند. تناقضات برخورد و تحلیل ها از هفته اول و دوم بعد از انتخابات نشانه ی این شوک بود. تحلیل "انقلاب مخملی وابسته" به نظرم بزرگترین اشتباه بود. اصولا انقلاب مخملی انقلاب غیرخشن علیه حکومتی دیکتاتور معنی می دهد. تایید امکان وقوع انقلاب مخملی یعنی تایید وجود دیکتاتوری. درضمن مگر انقلاب مردمی وابسته هم داریم؟ کودتای وابسته داریم ولی جنبش مردمی وابسته امکان وقوع ندارد.
(۵) شهادت میدهم این "نه" معترضین تنها فقط علیه شخص احمدی نژاد بود. نه قانون اساسی و نه نظام جمهوری اسلامی. ولی این اعلام نارضایتی ابتدا با نادیده گرفتن بعد با برخورد پرخاشجویانه رفته رفته پیچیده تر شده. تبدیل به خشمی شده که به رده های بالا بالای نظام هم دارد ساییده می شود. دیگر قبرستان محدوده ی امنیتی نیست که با شدیدترین شکل مردم را متفرق میکنند.
(۶) تحلیل من این است که طبقه ی میانی جامعه با نتیجه ی حاصل شده به شدت مشکل دارد. طبقه ی متوسط از اول هم جزو مخاطبان جانمازآبکشی پوپولیستی نبوده اند. برخلاف طبقه ی مستضعف که به دیدن و دست مالیدن به قهرمان شان و شاید وامی دویست هزار تومانی کیفور میشوند و برخلاف بی خیالی طبقه ی بی درد که در هر صورت گلیم خودش را از آب بیرون میکشد تحمل ادامه این وضع را ندارد و از این دو قشر در جامعه بسیار تاثیرگذارترند. طبقه ای که نگوییم بیشتر لااقل همپای غم نان، درد فرهنگ هم دارد. نخبگان و هنرمندان ریشه در این طبقه دارند. ولی دولت دست در دست صداوسیما دارند از این طبقه دشمن برای نظام درست میکنند. مردم میبینند تصفیه ی در سطح حاکمیت که شبیه یک تسویه حساب انتقام جویانه است، کم کم از رده های بالای مدیریتی به مردم هم دارد میرسد.
(۷) عدم توجه و نادیده گرفتن این بخش عظیم از مردم که حکم استخوان بندی جامعه را دارند تبعات امنیتی دارد برای هر نظامی. لج کردن و درافتادن که دیگر جای خود دارد. بیاید این وسط خونی هم به ناحق ریخته شود. ای کاش این خونها ریخته نمی شد. خون دامنگیر است. قصد ندارند از این به بعد حکومت را با زور دگنک و قدم به قدم گارد ویژه اداره بکنند که. نمی دانم!
پ.ن۱: به مناسبت نیمه شعبان بیتی هم تقدیم میکنم که آن یکی مصرعش را یادم نیست!
نمیدونم چی چی ... درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود ... نمی دونم چی چی
خوبی اش این است که با ظهور موعود، حق و باطل از این به هم آمیختگی اش درمی آید و تکلیف همه روشن میشود. می شویم شهروندان اتوپیای گل و بلبل وعده داده شده و حالش را میبریم و لایقینش گردن شان به تیغه ی ذوالفقار حضرتش متبرک میشود.
بعدالتحریر۱: شده بودم ترمز دستی خودم تا این وبلاگ حقیر فی الپرانتز را به Havadese Akhir News تبدیل نکنم. وگرنه گزارشهایی در می اومد که یکی از این دایره های قرمز توخالی ترسیم میشد دوره عنوان وبلاگ و لفظ غربزده ی Wanted حک میشد زیر عکس بنده. این پست هم پیش اومد دیگه! از همین جا به برادران عزیز و گمنام عرض شود که انکار نمیکنم مطمئنا نظرات و تحلیل های بنده جای فکر بیشتر و بازبینی دارد. البته اگر اتاق فکرش در نقاط خوش آب و هوای تهران با ابزار و متد پیشرفته ی دوستان مهیا باشد.![]()


