تابو

آلوده شدن دامن واژه های معصومی مثل «کردن»، «دادن»، «نمودن»، «شدن» و «گذاشتن» در ادبیات محاوره ای، زنگ خطری است معنادار برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی ما، که شنیده نمی شود.


دیالوگ بعدالتحریر:

- " اون وقت این زنگ خطرش کجاست؟! "

-"سرخودشه! نمیشنوی؟
این که این افعال پر کاربرد توی معاشرت ها چقدر سوتفاهم جنسی به وجود میاره
چند نفر از به کاربردن این کلمات و خنده ی زیرزیرکی اطرافیان از خجالت سرخ شده اند؟
چه لزومی داره مدام ذهن ما دایورت بشه روی ناجورترین رفتارهای جنسی؟
زنای ذهنی همون نزدیک شدن به زناست که خدا در قرآن درباره اش هشدار داده و این انحراف لغات بهش دامن میزنه
البته زنگ خطر فقط درباره وجودشون هشدار نمیده بیشتر علت به وجود اومدنشون مهمه
فرهنگی که با محدودیت و سانسور و تابوهای ساختگی و افسردگی رشد بکنه چنین صدماتی هم بهش میخوره
خونه ای که توالتش مخفی باشه و حرف زدن دربارش ممنوع، طبیعیه که آلودگی تو همه جای خونه پخش میشه
"

روایتی برش خورده از نمایش "منهای دو"

تخت بیمارستان، بیداری دو پیرمرد، آشنایی، سرماخوردگی مثلا ساده، سنگ کلیه مثلا کوچولو، پزشک معالج، آب پاکی، یکی دو هفته فرصت تا مرگ، رویای جنگل کاج، آوای پرندگان وحشی، قصد سفر، فرار از بیمارستان / جاده بین شهری، تریلی های بی ترمز، دو مسافر منتظر، زنی پا به ماه، جدا از شوهر، آدرس بیمارستان، کلید خانه زن، خبر رساندن به شوهر نااهل / خانه ای خـاموش، یک صفحه ی گرامافون، یاد ناکامی های گذشته، عشق های از دست رفته، پیغام روی کاغذ، دستخط ناخوانای مرد، چشم راسـت من، چشم چـپ تو، یک سرنخ از یـادداشت، پیش بینی هشت پـا/ سالن رقص، پرس و جو برای یافتن، زن رقصنده، خنده های تیز، شیریاخط، درخواست رقص نوبتی، از هر دری صحبتی، یک مشت پر برای متکا، سرنخ جدید از مرد غمگین / ساحل رودخانه، نیمکت خالی، فروش 2878 تلویزیون به 2878 آدم متفاوت، صدای افتادن چیزی در آب، مرد جوانی سراپا خیس، خودکشی ناموفق، یادی از جماعت موفق ته رودخانه، نشانی های زن حامله، پیغام دوستت دارم / اتاق انتظار، خاطره تلخ زن و بچه ی گمشده، مرد عقیم و دو بچه، تجربه پشت در بودن، تو نمیفهمی، نوزاد در بغل، پدر اشتباهی، آشنایی برای ازدواج، قهوه ی مزخرف، چای لیموی قابل تحمل، طبقه اول همان بیمارستان، تنهایی، حدس بزن، نام بچه ی سی سال گمشده، لو استر، اطلاعات تلفن، نشانی های درست / نمایش در نمایش، دختر بازیگر، مونولوگ غمگین،وسط صحنه تئاتر، دو میهمان ناخوانده، قطع نمایش، عشق پدر و فرزندی، خداحافظی، ولی دعوت به شام، ادامه ی نمایش ... "ما کار خواهیم کرد، زندگی خواهیم کرد، آرام خواهیم گرفت.. آرام خواهیم گرفت، آرام خواهیم گرفت"

پ.ن1: "منهای دو" به عنوان اولین تجربه برای منِ تئاترنرفته تجربه ی دلچسبی بود. انرژی فعال بین بازیگر و تماشاگر بدون واسطه ی لنز دوربین چیز دیگریست. اینکه بازیگر را آنلاین میبینی و عکس العمل تو میتواند در اجرای بهتر یا بدترش موثر باشد لذتی دارد که در نگاتیوهای دستمالی شده سینما وجود ندارد. الزاما منظورم برتری تئاتر به سینما یا برعکس نیست. چه بسا که در این زمینه نظر جامعی نخواهم داشت به واسطه تجربه ی کم تئاتر بینی در برابر سابقه ی پرافتخار سینمابینی!

پ.ن2: شناسنامه نمایش: کارگردان: داود رشیدی، نویسنده: ساموئل بنشتریت، مترجم: شهلا حائری، بازیگران: حسن معجونی، سیامک صفری، لیلی رشیدی، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، طراح چهره پردازی: عبداله اسکندری. نمایش تا 5 شهریور روی صحنه ی تئاتر شهر برقرار است. برای پیش فروش بلیت سری به سامانه فروش اینترنتی بلیت تئاتر بزنید.

پ.ن3: جهان منهای دو نفر (یا حتی بیشتر) آبی از آب تکان نمی خورد ولی "منهای دو" منهای حسن معجونی و سیامک صفری حتما چیزی کم داشت.

فرار از فرار از زندان

هرچه در برابر وسوسه ی لاستیکی سریال "لاست" مقاومتم خوب بود در برابر "فرار از زندان" سپر بینداخته ام!

سریال که حدود 80 قسمت دارد جدای دوسالی که طرحش در انبارهای کمپانی فاکس خاک میخورد طی سالهای 2005 تا 2009 تولید شد تا پوز 24 و گمشدگان را بزند و تا حدود زیادی (بلکم بیشتر) موفق شد. شاهکار است. خصوصا فصل اول داستان که تمام هم و غم مایکل اسکافیلد نجات برادرش از بند اعدامی هاست. وقتی مطمون می شود برایش پاپوش دوخته اند. یکسره دارد برای فرار برنامه ریزی میکند و هی اتفاقات غیرمنتظره پیش می آید و دوباره نقشه ی جدید. برگ برنده ی مایکل تحصیلاتش و فعالیتش در زمینه ی مهندسی سازه است که از قضا طراحی زندان لوکیشن اصلی دست پخت شرکت خود مایکل است. برای همین حتی سوراخ سمبه های شبکه ی فاضلاب زندان را بلد است. با یک پیش بینی دقیق نقشه زندان را گلاب به رویتان روی تمام بدنش خالکوبی میکند تا برای وقتی که حافظه اش یاری نکرد دست خالی نماند..
باقی بماند برای وقتی که آلوده اش شدید.
رفیق ناباب بودن هم حالی دارد!

(1) جملات به یاد ماندنی:
Lets Get Hell Out Of Here
بیا از این جا بریم یک جهنم دره ی دیگه

Keep your friends close, your enemies closer
دوستتو نزدیک خودت نگه دار، دشمنتو نزدیک تر
I believe in being part of the solution, not the problem
من عقیده دارم آدم باید بخشی از راه‌حل باشد نه صورت مسئله

(2) دانلود موسیقی فیلم که کار یک ایرانی به نام رامین جوادی است. 

(3) این تحلیل دکتر حسن عباسی از سریال فرار از زندان هم بد نیست. بیشتر از این جهت که خودش تا ته سریال را دیده و شیفته اش شده. (صوتی)

loading destination

همانا زمین را میراث گیرند بندگان پارسای من (سوره انبیاء آیه 105)


بعدالتحریر: به مبارکی و میمنت، مقارن با نیمه شعبان سال یک هزارو چهارصدو سی و یک، وبلاگ فخیمه ی "فی الپرانتز" به صدپسته گی نائل گردید.
باشد که... باشید و باشم و باشد!