نمایشگاه را چگونه گذراندید؟

نفحات نف این مردم نازنین دلتنگی های نقاش خیابان48 یوسف آباد خیابان سی و سوم أبجديه الياسمين آفتاب پرست نازنین 

نفحات نفت/رضا امیرخانی/نشرافق
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم/جی.دی.سلینجر/ققنوس
این مردم نازنین/رضا کیانیان/نشر مشکی
پنج شنبه های دوست داشتنی/مژده پاک سرشت/هنررسانه اردیبهشت
أبجدیه الیاسمین/نزار قبانی/منشورات نزار قبانی
آفتاب پرست نازنین/محمدرضا کاتب/ققنوس
یوسف آباد خیابان سی و سوم/سینا دادخواه/نشر چشمه
قول/فریدریش دورنمات/نشر ماهی

+ یک نصفه ساندویچ کالباس و یک نوشابه و یک سیخ بستنی سالار

مجموعا با مخلّفات، حول و حوش سی چوق آب خورد که واقعا با این قیمت های پشت جلد حتی با تخفیف ده بیست درصدی، بودجه ی دندان گیری نیست.

یک کتابخانه حسرت

کرم کتاب 

تا سه چاهار سال پیش خوندن رمان و ادبیات داستانی رو کاری بی فایده و تلف کردن وقت میدونستم تا این که بالاخره جنس اعلا و ذغال خوب کار خودش رو کرد. دیگه منم و ته-مزه ی لذت یک قفسه کتاب خونده و حسرت یک کتابخونه کتاب نخونده!

پ.ن۱: از پیشنهاد هرگونه کتاب «خواندنی» به شدت استقبال می شود.

روزی که سرور پکید

برای کسانی که تازه مدرک ICDL شان را قاب گرفته اند یک مقداری سخت است توضیح دادن اینکه چرا روند بالا اومدن ویندوز با یک صفحه ی سیاه و چند خط انگلیسی ناقابل جایگزین شده. ولی وقتی پای آدم برای نصب ویروس کش در میان باشد باید این سختی را به جان خرید. یا لااقل برای چیدن مرتب صغرا و کبرا حفظ اعتماد نفس حرف اول را میزند. منم که آخر اعتماد به نفس!
جریان از این قرار است که داوطلب شدم کامپیوتر سرور بخش اداری یگان خدمتی را به یک ویروس کش آپدیت نائل کنم. نصب شد. آپدیت شد. اسکن کرد و چند ویروس گردن کلفت در کنار چند تا چیز دیگر پیدا شد. همه شان هم پاک شدند. حتی همان چندتا چیز دیگر! یعنی ویروس نماهایی که در حقیقت فایل های dll سیستم ویندوز بوده اند. به همین راحتی!
به همین راحتی کامپیوتر مرکزی شبکه رفت رو هوا. با repair کردن هم نتیجه ای نگرفتم.تا اینکه آخر وقت اداری همین جوری رها کردم آمدم. حالا برای فردا سپیده دم فردا منتظر برگزاری دادگاه صحرایی ارتش هستم به جرم اغتشاش طلبی و خرابکاری در شبکه ی منسجم رایانه ای سازمان.
بیشتر از همیشه به اعتماد به نفس نیاز دارم. من بی گناهم.