یک اعتراف صادقانه
پ.ن1: پیشنهاد میکنم برای خرفهم کردنم توی کامنتها زیاد به خودتان فشار نیاورید. پیشنهاد میکنم.
پ.ن2: احتمالا در 76 کشور دیگر اجرا کننده ی این قانون تغییر ساعت تابستانی کم نیستند امثال من.

پ.ن1: پیشنهاد میکنم برای خرفهم کردنم توی کامنتها زیاد به خودتان فشار نیاورید. پیشنهاد میکنم.
پ.ن2: احتمالا در 76 کشور دیگر اجرا کننده ی این قانون تغییر ساعت تابستانی کم نیستند امثال من.

11/9 International burn HUMANITY day
خدا که نیاز به آزمودن ندارد.از حفظ آنچه خود فروفرستاده ناتوان نیست. ما سعی کنیم سربلند در پیشگاهش حاضر شویم.
پ.ن: بی زحمت در مورد این طرح نظر بدید. اول کجای پوستر به چشم میاد؟ چیش تو ذوق میزنه؟ تا چه حد منظور رو می رسونه؟ پیشاپیش ممنون.

تازگی ها چقدر زود به زود تولد آدم میشه!
پ.ن1: در مورد اون رنگ قرمزی که بهم پوشوندن حرفی ندارم. از یک کودک پنج ماهه چه انتظاری هست که تو انتخاب لباسش هم نظر بده. والا

میگفت دیگه فکرشم نمیکنم. میگفت بهم گفته تا آخر سربازیم که سهله. میگفت اونم حس من عشق من، منم حس اون عشق اون.
میگفت حتی فانوسقه و سرنیزه ی هم-یگانیم رو هم بسته بودم. میگفت تو اون سوز غم و سرما، فقط دلواپسیِ غم باد گرفتن مادرم نذاشت تیغ رو بسُرونم. میگفت بعد از نامزدیش خونشون که میریم قایم میشه که باهام چشم تو چشم نشه. میگفت از خجالتشه.
میگفت. میشنیدم. فقط میشنیدم.
پ.ن: یاد این شعر خانم بهبهانی میفتم که :
نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل / چو تخته پاره بر مـوج رهـا رهـا رهـا مـن
شاید ازش برداشت آسودگی خاطر و خوش به حالی بشود ولی در عمقش غم بی بهره گی و دست خالی بودنه که توی دل آدم ته نشین میشه.