تردید و کبریت
" .. در این کوچه هایی که تاریک هستند.
من از حاصل ضرب تردید وکبریت میترسم.
من از سطح سیمانی قرن میترسم.
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است...
بیا تا نترسم...
"پروردگار ما، اگر فراموش كرديم يا خطا كرديم بر ما مگير.
پروردگار ما، بندى بر ما مَنه چنانكه بر كسانى كه پيش از ما بودند نهادى.
پروردگار ما، و آنچه ما تاب آن را نداريم بر دوش ما منه،
و از ما درگذر
و ما را بيامرز
و بر ما رحمت آر
"
-سوره بقره آیه 286
(1) گلدان اطلسی گوشه حیاط را میشکند، با ماژیک روی دیوار اتاق خط خطی میکند، برای عروسک خواهرش سبیل میکشد، مشقهایش را نمینویسد، حرف بد میزند، علیرغم محبت پدرومادرش به آنها بیادبی میکند، بی اجازه از خانه بیرون میزند، پی بازی و دعوا و شیطنت.
این کودک سرتق شب که با گردن کج به خانه برمیگردد، برای عذرخواهی، پدر و مادرند که حرف در دهانش میگذارند. تا راهش دهند. تا به راهش بیاورند.
(2) آیاتی که در قرآن با "ربنا" و "اللهم" شروع میشوند از مهرآمیزترین آیاتند. به انسان یاد میدهند بخواهد. چه چیزی بخواهد. از چه کسی بخواهد.
(3) 67 آیه از آیات قرآن را که با کلمه ربنا میشوند در ادامه مطلب کپی-پیست شده. به قدر تشنگی باید چشید.
" دارم دروغ میگم؛ دارم میرم شیره كش خونه. معتاد شدم، دارم میرم بعد از اینكه مواد كشیدم جُرم و جنایت كنم. آدم بكشم، همیشه لایِ مجله فیلمام یه مسلسل قایم میكنم باهاش شبا آدم میكشم، بعد دم صبح دوباره میرم شیره كش خونه. كلی تو این مدت آدم كشتم؛ واسه این كه منو نشناسن سبیل مصنوعی میذارم، بعد میرم آدم میكُشم. كوش این سبیل مصنوعی؟ تو جیبم بودا؛ كوش؟ به خاطرِ همینه كه شبا هذیون میگم؛ چون دسته های مافیایی دنبالمن؛ سَرانِ پنجتا خانواده دنبالمن؛ دارن نقشه میكشن این خونه رو با دینامیت بتركونن. یكی از همین شبا هر سه تامون تیكه تیكه میشیم و میریم هوا… یه چیزی بهت بگم مامان؛ آدم بمیره بهتر از اینه كه خُل باشه ولی فكر كنه سالمه "
(یک) من خوبم! اگر کسی احیانا جویای احوالم باشد. از این باب. وگرنه "خوبی" به عنوان یک ارزش و صفت از لحاظ معنایی دایره بسیار گستردهای از سفید محض تا خاکستری تیره دارد که به ما نیامده! جمله خبری بود.
(دو) الان حدود دو سه ماهی میشود که سرِ کارم. شیفتِ عصر یک روزنامه. زیرمجموعه واحد صفحهآرایی. بیزینس دلچسبیست. تا کِرمش به جان آدم نیفتد متوجه نمیشود. ولی از آنجا که میدانم مشاغل وابسته به مطبوعات پرخطرند تا روز موعود توقیف به فکر کاری مطمئنتر برای صبحم هستم.
(سه) هرچند دور از وبلاگ و نوشتههای دوستان نبودم ولی دلم برای نوشتن و پیگیری جدی تر وبلاگ تنگ شده. که زود به زود از حال و روزم و آنچه موجب تحریک شاخکهایم میشود بنویسم. حالا نه خیلی هم زود به زود. دیر به دیر تا حدامکان منظم با فاصلههای کمتر.
(چاهار) تو فکر اینم که دستی به سر و روی این قالب بکشم. از امروز یک روزشمار برای تعیین فاصله حرف تا عمل استارت میخورد. فاصله حرف تا عمل برای مصوبهای نیم فوریتی.
(پنج) در صورت رویت این نوشته یقین بدانید این پست همچون چند پست سلفش دچار سرنوشت امحا یا ثبت موقت نگردیده است. به افتخارش!