عنوان ندارد
محافظه کار شدهام. سختم است از روزگارم بنویسم. از هر آنچه در بالاخانهام میگذرد و اسمش را میگذارند درگیریهای مزمن ذهنی. از تلخی هایی که قلپ قلپ بالا میکشم و کپسول صبری که شب شب ته حلق میاندازم. و افاقه هم میکند، اِی همچین. ولی از عوارضش همین که کمترچیزی سرذوقم میآورد. اصلا دستم نمیرود از سیاست بنویسم. از گردوهایی که میگویند اگر ما نگوییم گرد نیست. از اصول سلیقهچین شدهی مریضی که بر رسانهها حاکم است. و من را قانع نمیکند. و انگار اصلا نمیخواهد امثال من را قانع کند. انگار خط کشیدن دور من و نهایتا شنیدن غرغرهای من برایش بسیار کم هزینهتر و بامزهتر است. و من نمیخواهم جزو بندگان غرغرو باشم. از شلنگ تخته انداختنهای سیاسیون واخورده اینترنت آزاد هم بیزارم. برای پیدا کردن جواب سوالهایم خیلی میگردم. سعی میکنم زیاد بخوانم. با تناقضات بند بند قانون با جمله جمله اظهارنظرهای اقتدارگرایانه کنار نمیآیم. حرفهایم نرسیده به وبلاگ با استناد بر قانون جرایم رایانهای که خودم برای خودم تعریف کردهام میرود در پوشه قرمز. بیایم تیتر بزنم "هفتاد روز حبس خانگی غیرقانونی" و از مدینه فاضله علوی بنویسم که چه؟ برای که؟ حوصلهی بحث هم ندارم. بحثهای تکراریِ بیمنطقِ لجبازانهی ازبالابهپایین که عمدهترین نتیجهاش کدورت پنهان است. آقا شما راست میگی. مدتی است اینطوری شدهام. خوب نیستم. محافظهکار شدهام. دعا کنید خوب شوم.