یک دل و یک نردبان

قصه ی آدم
قصه ی یک دل است و یک نردبان
قصه ی بالا رفتن
قصه ی پله پله تا خدا ...
پ.ن۱: این مهرماه اولین مهریه که در قید و بند درس و مشق و تحصیل نیستم. اون وقت این نسیم پاییزی که میوزه و بچه مدرسه ای ها رو با کیف و روپوش نو میبینم این حس نوستالژی جزجزی میکنه که نگو!
پ.ن۲: یک ماهی میشه به حول و قوه ی الهی زدیم توی کار بیزینس! شاید این هم یکی از دلایل دیربه دیر آپ کردن هام باشه. این شروعش انرژی زیادی میگیره. دیگه تو خواب هم دارم مغازه به مغازه بازاریابی میکنم.
پ.ن۳: صحبت های امشب کنفرانس خبری رئیس جمهور رو حوصله ام نگرفت تا ته ببینم. این حرفها و وعده ها بعد از سه سال و در حالیکه تنها ۹ ماه به پایان عمر دولت باقی مونده معنی نداره. تو صحبتها چیزی که جالب بود دورادور با مردم چه لاوی میترکونه آقای دکتر. یکسره تشکر. تشکر از حمایت های بی دریغ مردمی! نمی دونم یعنی تو کوچه و بازار قدم نمیذارن؟ جملات حکیمانه ی مردم به گوششون نمیرسه؟ فقط اداره و خونه و اون گوجه فروشی بغل خونشون؟!